دلتنگی...









لبخند اطلسی

 در اين لحظه که به انتظار غروب نشسته ام دلم تنها تو را ميخواهد.
در اين لحظه که تنهايي مرا در ميان خودش گرفته است
در اين لحظه که دلتنگم و چشمهايم بارانيست دلم تنها تو را ميخواهد.

کجايي عشق من که دلم بهانه ي تو را ميگيرد .
نميتوانم آرام کنم دلي که ديوانه وار به عشق تو زندگي ميکند.

نميتوانم ببينم که دلم اينگونه در حسرت به حقيقت پيوستن آرزويش است.
ديگر بس است انتظار ، اي سرنوشت مرا رها کن از دام تنهايي ، ديگر بس است اين عذاب

دلم تنها تو را ميخواهد در لحظه اي که به هيچ چيز جز تو نمي انديشم.
اينک اگر زنده ام در خاطر من هستي که پر پر نشده ام ، من شمعي هستم که همچنان به عشق تو ميسوزم.

ميترسم آنقدر به انتظار بنشينم تا از يادت فراموش شوم ، ميترسم آنقدر سختي بکشم که به آساني تو را از دست بدهم.
در اين لحظه که جز تو هيچ چيز ديگر به من اميد نميدهد ، باز هم به انتظار مينشينم تا روزي اميدم زنده شود.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





|سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:,| 1:2|roya|
miss-A